احوالات امیر حسین
سلام پسرک ناز مامانی الهی مامان فدات بشه روز به روز باهوش تر وفهمیده تر میشی وصدالبته خوردنی تر هردقیقه که نگاهتمیکنم خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم که تو رو دوباره بهمون برگردوند.البته باباجون (بابای بابایی)هم همینطوره وقتی میبینه که تو روی پاهای خودت راه میری اشک تو چشماش جمع میشه ومیگه خدایا شکرت.کلوچه مامان دیگه حرف زدنت خیلی بهتر شده وتقریبا جمله هم میگی.حس مالکیتت قوی شده ودوست نداری وسایلت کسی بهش دست بزنه ولی وقتی به خودت بگن بهشون میدی واصلا پسر خسیسی نیستی.ازبس مداد رنگی های داداشی رو بر میداشتی ۲روز پیش رفتم برات یه جعبه مداد رنگی ودفتر نقاشی خریدم خیلی خوشحال شدی وسریع نشستی وشروع به خط خطی کردن کردی.دوست داری وسایلت بزاری توی کیفت واینور واونور بری .کماکان به اذان ونماز علاقه خاصی داری چند روز پیش باهم دیگه داشتیم با لگوهات بازی میکردیم که از تلویزیون صدای اذان بلند شد تو سریع لگوهات وگذاشتی ورفتی سراغ مهر وشروع به نماز خوندن کردی الهی مامانی فدای نماز خوندنت بشه بعد نماز حسابی چلوندمت. این هفته عمه صغری با نی نیش اومده بود خونمون وتو خیلی خوب با نی نی کنار اومدی .چند وقت حسابی عادت کردی وهمش میگی آدامس میخوام خوردنی مورد علاقه ات بعد آدامس اسمارتیس ،ژله وبستنی هستش.چند تا از حرفای ناز نازیت
سییب ممینی=سیب زمینی،آمیمه=آبمیوه،اذا=غذا،بلیم=بریم،اموش=خاموش،اوشن=روشن،آدش=خارش،نخوام=نمیخوام
مامان حاذلب بلیم=پشت فرمون ماشین بابایی مامان حاضری بریم،نشی=نقاشی،اساتیس=اسمارتیس،علضا=علیرضا،بشید=ببخشید،ادفا=لطفا،
جیش =خیس،مداده=مغازه، برای دیدن عکسها برو ادامه مطلب
اولین دفتر نقاشی وجعبه مداد رنگی
اولین دمپایی عربی