دوره ای جدید زندگی امیر علی
پسرگلم از امروز وارد یه دوره ای جدید از زندگیت میشی یه دوره ای کاملا متفاوت با این هفت سال زندگیت که پشت سر گذاشتی.قرار به امید خدا باسواد بشی وبه قول خودت اینقدر درس بخونی تا مهندس بشی.خوب مهندس کوچولو بزار از اولین روز مدرسه ات برات بگم .صبح ساعت ۶/۵ازخواب بلندت کردم وتو برای اولین بار بدون نق زدن وسرحال از خواب بلند شدی اونهم صبح به این زودی«قابل توجه که تو روزهای قبل تا ساعت۱۱میخوابیدی» آب صورتت زدی مسواکم زدی ولی باز مثل همیشه از خوردن صبحونه انصراف دادی ولی به زور یه لقمه بهت دادم لباس فرمت پوشیدی گلی هم که واسه خانم معلمت گرفته بودی وبرداشتی وبعد از رد شدن زیر قرآن رهسپار مدرسه شدی.توی مدرسه اول ساکت یه گوشه وایسادی ولی بعد وقتی بچه ها رو دیدی که بازی میکنن رفتی باهاشون بازی کردی.بعد از اون شما رو صف دادن وامید پسر عموت که کلاس ششم اومد قرآن خوند.بعد از اون سرود جمهوری اسلامی بعد ش مدیرتون باشما صحبت کرد بعد اونم یه سرود واستون خوندن برنامه اجرا کردن بعدم زیر قرآن ردتون کردن ووارد کلاس شدید وبهتون یه مداد تراش ویه مداد قرمز دادن.اسم خانم معلمتون خانم جیره است.پسرکم امیدوارم که سال تحصیلی جدید را با موفقیت پشت سر بزاری وهیچ گاه از طلب علم خسته نشوی.به امید روزی که مامان دانشگاه رفتنت ببینه.