لحضه تولد تاالان امیر حسین
خدا به من یه هدیه دیگه هم داده یه پسر ناز ودوست داشتنی دیگه بالاخره بابای بعد پنج سال موافقت کرد که ما دوباره بچه دار بشیم وقتی بهش گفتم باردارم باورش نمی شد خیلی خوشحال شد منم همش بهش میگفتم که تو بچه نمی خواستی که
عزیزدل مادر تو هم توی یه روز پاییزی دنیا اومدی.۹۱/۸/۱۴ ساعت۸/۵صبح با وزن۳/۶۰۰ کیلوتوی بیمارستان هفده شهریور با اومدنت یه دنیا عشق وامید آوردی یه پسر خوشگل تپل ومپل بابای همش نگرانت بود که یه موقع مریض نشی ۷۲روزت بود که ختنه ات کردم .از امروز قرار که توی این وبلاگ در مورد تو و داداشی بنویسم تاموقعی که خودتون بتونید ادامه اش بدید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی